آیا پدر و مادری
که یک فرزند دارند ،میتوانند هیچ روزی را بدون دلواپسی بیش از حد نسبت به مخاطرات
متفاوتی که تک فرزند آنان را تهدید میکند، سپری کنند؟ آیا کودکان تک فرزند با
احتمال بیشتری از سوی پدر و مادر خود حفاظت نمیشوند؟ آیا بدلیل نداشتن خواهر و
برادر هم سن و سال ،آنها را از بچگی محروم نکرده ایم ؟ آیا هنگامی که تک فرزندمان
درخواست خواهر و برادر از ما می کند ،احساس گناه نمیکنیم ؟احتمال تک فرزندی نزدیک
به ده برابر خانم هایی است که از تحصیلات برخوردار نیستند. تک فرزندی مشکلات متعدد
را برای فرزند ،پدر و مادر و کلان جامعه میتواند به دنبال داشته باشد. از آنجایی
که احتمال تک فرزندی در خانوارهای تحصیل کرده بیشتر است ،گسترش این امر ممکن است
سبب شود که در آینده ای نه چندان دور سهم کودکان با ضریب هوشی بالا در جامعه کمتر
شود و بتدریج میانگین ضریب هوشی جامعه رو
به کاهش نهد.
1. والدین تک فرزند آرزوهای خیلی زیادی برای فرزند خود دارند ،آن
ها فقط یک بچه دارند و اگر بچه خوب از آب در نیاید، شانس دیگری وجود ندارد. موفقیت
یا شکست آن ها در نقش یک پدر یا مادر، به طور نزدیکی به موفقیت یاشکست بچه گره
خورده است.
2. تجربه نشان داده که خانواده های چند فرزندی ،بعد از اولین
کوفتگی و کبودی ممکن است واکنش نشان دهند، اما برای دومی یا بعدی واکنش چندانی
ندارند . آنها می دانند که زخم ها نهایتا" خوب می شوند، اما والدین تک فرزند
به ندرت به این دانش خود اعتقاد دارند. والدینی که بلافاصله برای کمک به کودک خود
نمی شتابند، کودکانی دارند که یاد گرفته اند وحشت خود را کنترل کنند، اما والدینی
که سعی کرده اند کودک خود را از همه چیز محافظت کنند و اضطراب او را کم کنند، در
واقع موجب تشدید استرس بچه شده اند.
3. در خانواده های چند فرزندی بچه های دوم و سوم خیلی وقتها
با اسباب بازی های خواهر و برادر خود بازی میکنند و لباس های خواهر و برادر بزرگ
تر را میپوشند. منظور این نیست که بچه های خانواده های پرجمعیت نیاز به توجه
ندارند،آنها می آموزند که کمتر درخواست و تقاضا بکنند. اما والدین تک
فرزند،ناخواسته ممکن است در طول زمان به ماشین خشنودساز کودک خود تبدیل شوند. مشکل
این جا است که آن ها اطلاع ندارد که توجه بیش از اندازه و فراهم کردن همه چیز چه
قدر به بچه آسیب میزند .
4. در خانواده های چند فرزندی، بچه ها صبر میکنند،زیرا مجبور
هستند.آنها فرصت بیشتری دارند تا متوجه شوند فرد دیگری ممکن است بر نیاز آن ها
اولویت و تقدم داشته باشد، ولی تک فرزند می داند که او در اولویت است و بر همه چیز
تقدم دارد .
5. در خانوارهایی که بیشتر از یک بچه دارند،بچه ها خیلی در
حرکات و سلوک والدین خود درگیر نیستند، اما در خانه های تک فرزند، هیچ چیزی نشنیده
یا ندیده باقی نمی ماند .
6. ما اغلب برای فرزندانمان وقت نمی گذاریم و از طریق اسباب و
لوازم،نبودمان را در کنار فرزند جبران میکنیم . اگر بیش از یک فرزند داشتیم، نبود
ما را وجود خواهر و برادر تا حد زیادی جبران می کرد. آن چه که کودک نیاز دارد در کنار
والدین بودن است نه کنار هدایا !
7. برخلاف کودکان تک فرزند، بچه هایی که برادر و خواهر دارند
دایم نگران نبودن والدین خود نیستند،آن ها نیز به توجه والدین نیاز دارند،اما به
واسطه وجود خواهر و برادر کمتر در این زمینه احساس نیاز میکنند.بچه های دارای
برادر و خواهر این شانس را دارند که ناراحتی و نگرانی های خود را سر همدیگر خالی
کنند، که گاهی اوقات موجب افت عصبانیت آن ها می شود .
8. بدترین احساس گناه، احساس گناهی است که ممکن است نسبت به
فرزندمان داشته باشیم، احساس گناهی که می تواند تا آخر عمر ما را عذاب دهد . اغلب
والدینی که بخاطر تک فرزند بودن احساس گناه می کنند، این نارضایتی را به بچه خود
نیز منتقل می کنند. این نارضایتی به ویژه در مادران شاغل بیش تر است .
9. داشتن تک فرزند گاهی منجر به توقعات غیر منطقی و غیرواقع
بینانه ای می شود که در والدین چند فرزندی دیده نمی شود،و این به این خاطر است که
کل عشق و آرزو و امید آن ها در وجود یک فرزند جمع می شود. تجربه به والدینی که بیش
از یک فرزند دارند،آموخته است که هر بچه ای دارای توانایی ها و شخصیت متفاوتی است.
اگر یک بچه سر به هواست و نمی تواند به خاطر آورد که کفش خود را جا گذاشته است،دیگری
ممکن است یک فرد دقیق و سازمان دهنده فوق العاده عالی باشد .
10. خلق خانه ای کودکانه در جایی که فقط یک بچه وجود دارد، تقریبا
غیر ممکن است، در حالی که خانه های دارای دو یا سه بچه، هرگز تعداد بالغین از بچه
ها بیش تر نمی شود .
11. تک فرزندها اغلب به رابطه بین والدین خود چنان حساسیتی
نشان می دهند که در بچه های دارای برادر و خواهر دیده نمی شود. در خانواده چند
فرزندی، اگر والدین بحث یا عدم توافقی داشته باشند،به احتمال کم تری بچه ها آن را
می شنوند و اگر هم بشنوند خیلی به آن اهمیت نمی دهند، زیرا معمولا با هم مشغول هستند.
12. در خانواده های دارای بیش تر از یک بچه ،بسیاری از کارهایی
که بچه ها انجام می دهند، بدون تحسین و نادیده گرفته میشود. والدین چند فرزند
زمانی کافی برای تماشای سه بچه با تشویق های بیست و چهار ساعته ندارند، اما والدین
تک فرزند همه چیز را می بینند و می شنوند. کوچک ترین اظهار نظری که کودک بیان می
کند، بلافاصله ازاو تعریف می کنند،به جای این که به صورت عادی فقط بچه را تماشا
کنند. اگر این والدین به بزرگ کردن بچه خود به این شیوه ادامه دهند، فردی را بزرگ
می کنندکه انتظار دارد در هرگامی که بر می
دارد،حتی اگر توپ را به دیوار بزند، با همان اشتیاق تحسین و تمجید شود.
13. وقتی فقط یک بچه دارید، فکر کردن به غیر از او تقریبا غیر
ممکن است و این مسئله فشار زیادی برای بچه به همراه دارد. هیچ کس نمیتواند تمام
وقت عالی باشد و بچه ای که احساس می کند همیشه باید خارق العاده باشد-چون والدینش
اینطور فکر میکنند-فشار خیلی زیادی را تحمل می کند،به طوری که همیشه در لبه تیغ
زندگی می کند.
14. دوران بچگی فرایندی است که باید چشیده شود،مسابقه ای نیست
که هر چه سریعتر به پایان برسد. ولذا باید حق گذر از این مسیر برای هر فرزندی
تضمین شود، تا مسیر زندگی را با روال طبیعی و به شیوه خودش طی کند. تک فرزندی به
خودی خود فرصت تجربه نمودن تمام عیار دوران کودکی را از فرزندمان می گیرد،و شاید به همین علت باشد که اتانلی هال
موسس و نخستین رییس انجمن روانشناسی
آمریکا معتقد است که " تک فرزند بودن به خودی خود یک بیماری است
".