مقالات

الاخبار و الآثار

 ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
الاخبار و الآثار

الاخبار و الآثار،فی برکات الگرد و الغبار

در خبر است از اصدق کاتبان و افصح متکلمان که در جامع خراسان عالمی میزیست وارسته و به حق پیوسته.یگانه زمان بود و دانا به علوم آشکار و نهان.چنانکه از اقصای عالم به محضرش رسیدندی و خاک مکتبش خوردندی تا مگر ذره ای از انوار فیضش دریابندی!

روزی یکی از شاگردان را دید آزرده و سر به جیب فرو برده.وی را پرسید : تو را چه افتاده که
 غرقه ی دریای غمت میبینم؟

گفت : یا استاد  من از دیار کرمانشاهان به شوق کسب معرفت بدینجای آمده ام و اکنون شنیده ام که گرد و غبار فراوان از دیار دمشق و بین النهرین بدانسوی آمده است و مردمان را به رنج و تعب فراوان افکنده است چنانکه چشم چشم را نبیند با هر نفس گویی جان از بدن برآید و مرا از غم مردمان آن دیار هردم اشک به چشم آید و آه جانسوز بر لب.

بیت :

گر از غم مردمان خود بی خبری                        سودت ندهد هیچ کمال و هنری

پیر گفت : ای غافل! ما همه از خاکیم و بر خاک می شویم و خاک را با بنی آدم هیچ بدی نباشد و هرچه بیشتر خاک بینی بیشتر یاد مرگ کنی و گرد گناهان کمتر گردی.

گفت : یا شیخ! آنکه گویند فقط خاک نباشد و در آن انواع بلیه از سرب و گوگرد و مواد شیمیه کشتار جمعی و باقیمانده اجساد و جرثومه سل و وبا و سرطان و کوفت در آن به وفور یافت گردد.

شیخ گفت : سجده شکر بباید از بابت این نعمت که هرچه مرض گسترده گردد چرخ صناعات بهتر بگردد از طبابت و داروسازی و تولید و توزیع تا ماسک فروش و تصفیه هوا و مرده شوی و قبرکن! و هرچه از افراد شاغل بمیرند جای ایشان را افراد بیکار بگیرند و بیکاری به یکباره محو گردد. و هرچه افراد یارانه بگیر کمتر گردد بار دولت سبکتر شود و خدمات رسانی نیکوتر نماید و اوضاع اقتصادیه رونق گیرد .

و از بابت گرد و خاک همایشها برپا گردد و علما و فضلا گردهم آیند و بازار بحث و فحص گرم گردد و علم و دانش فرونی یابد و وعده ها و وعیدها داده شود و اوضاع زراعت نیکو گردد.

یکی از شاگردان پرسید : یا شیخ زراعت را با گرد و خاک چکار؟

گفت : از آن روی که مردمان خواهند موعد " سر خرمن " را دقیق بدانند!

باری اینگونه است که در آن گرد و خاک بسی منافع باشد از برای مردمان و بزرگان گفته اند :" انّ فی الگرد و اغبار منافعٌ کثیرٌ للنّاس لا یدرکهم الّا العالمون "

بیت :

انکه دانست قیمت این گرد                      بدود در قفای آن چون گرد

چون سخن بدین پایه رسید شاگردان جملگی جامه برتن بدریدند و آب در چشم بگردانیدند و با تضرع گفتند :

یا شیخ! ما را رخصت فرمای تا بسوی دیار غرب شتابیم و آن فیض عظیم دریابیم.

شیخ گفت :بروید و من نیز در معیت شما می آیم از آنجا که بیم آن می رود تا وعده و وعیدها تحقق یابد و اگر تاخیر کنیم اثری از گرد و خاک نماند!

 

در خبر است که شیخ و شاگردان در ساعت بار سفر ببستند و بسوی دیار غرب شتافتند و گوئیا آن ویروس " تب کنگو" به همراه ایشان از دیار افغانیه به کرمانشاهان رسید و آنچه از نعمت که در آن دیار کم بود بدین سان تکمیل گردید.

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.